تغییر نگرش یا مدیریت تغییر ؟
سلام
دقیقا یادم نیست چه تاریخی ولی سال هشتادوهفت بود همان سالی که تغییرات عمرانی را در مرکزآموزشی،پژوهشی و درمانی قائم(عج)مشهد شروع کرده بودم و دائما دنبال راهی بودم برای جذب اعتبارات بیشتر چه دولتی و چه ملتی ، اصلا برایم فرقی نمی کرد فقط میخواستم حرکت کنم هنوز دورهMBA مدیریت بیمارستانی را نگذرانده بودم و عملا هیچ چیز از علم مدیریت نمی دانستم
یک روز جناب آقای دکتر بهرامی ریاست محترم اسبق دانشگاه تلفن زدند،
گفتن بیا داخل اورژانس داخلی رفتم فرمودند الان یکی از دوستان من می آیند مادر خانمشان نیاز به ICU دارند ببین چکار می تونی بکنی، ضمنا تو که دنبال جذب خیر هستی ایشان تمکن مالی خیلی خوبی دارند حتما احوالشان را بپرس ،گفتم چشم ، چند لحظه ای طول نکشید که دوست خوب امروزم و نا آشنای آن روز به همراه همسرشان تشریف آوردند و کاملا نگران حال بیمارشان خوب بعد از آشنائی اولیه هماهنگی لازم جهت انتقال بیمار به ICU انجام شد ولی بعلت مشغله زیاد کاری من ،فرصتی نشد که با ایشان آشنا شوم چند روز بعد در حال ضبط کلیپی برای جذب خیرین در راهرو اصلی بیمارستان بودم که بطور گذری ایشان را دیدم بعد از اتمام کار ضبط کلیپ در اتاق کارم نشسته بودم ، مسئول دفترم آقای میری گفت آقائی بنام دکتر راوری با شما کار دارند گفتم بیایند که آشنای اصلی من با جناب آقای دکتر راوری از آنجا شروع شد .
آشنائی ابتدا در حد استاد و شاگردی در علم مدیریت و بعدا در حد دوستی عمیق چند ساله ، هنوز یادم نمیرود روبرویم نشست و صراحتا گفت این دکون دستگاه فیلم و عکس را جمع کن دکتر جان دیگر اینها جواب نمیدهد من با کمال پرروئی گفتم یا علی این گوی و اینهم میدان ، دکتر جان ابتدا میخواستم چند صد میلیونی پول برای بیمارستان از شما بگیرم ولی حالا بیشتر می خواهم آن چیزی که می خواهم چراغ راه است ، تعیین مسیر است و ....
که به شکر خدا شروع کردند ابتدا یک تیم کامل از متخصصین رشته های مختلف از مدیریت گرفته تا حسابداری، جامعه شناسی و .... با هزینه خودشان تشکیل دادند و حدود شش ماه بررسیهای اولیه را انجام دادند پرسشنامه های مختلف تکمیل شد از بالاترین سطح علمی و کاری مرکز پرسیدند تا پائین ترین سطوح علمی و کاری که محصول اینکار را در جلسه ای دوساعته در سالن شورای امور اداری سابق مرکز توضیح دادند به حدی این توضیحات جالب بود که مدعوین تا پایان جلسه از روی صندلیهایشان تکان نخوردند فقط استاد محترم جناب آقای دکتر بهرامی بعلت کاری که داشتند زودتر رفتند که من دیدم ده دقیقه ای بیرون اتاق با دکتر راوری صحبت کردند ، بعدا وقتی از دکتر راوری پرسیدم چی گفتند دکتر خندید و گفت هیچی در خواست دارند این مسئله در بیمارستان امام رضا(ع) اجراء شود .
خلاصه جریان تغییر شروع شده بود و خودم خبر نداشتم با رفت و آمدهای جناب آقای دکتر راوری و تیمشان در بیمارستان انگار همه یاد گرفته بودند چگونه رانندگی کنند که نفر اول باشند ، چگونه رانندگی کنند که بهتر به مقصد برسند .
قطعا در آن دوره من عملا چند مدرک MBA تجربی گرفته بودم امروز به جرعت میگویم شروع تغییرات و نگرش مدیریتی در بخش درمان دانشگاه علوم پزشکی مشهد مدیون عملکرد پرسنل خلاق ، خوشفکر و پر توان بیمارستان قائم است که آنها نیز قطعا این شروع را مدیون دکتر راوری هستند .
البته جا دارد همینجا از دکتر گلایه کنم ،که نمیدانم چرا یکدفعه ارتباط با دکتر کاملا قطع شد و حتی نتیجه کار را هم بما ندادند ولی برای من مهم شروع بود که شد .
در این روزهای عزیز امروز صبح بعد از نماز صبح در حرم رضوی برای سلامتیش دعا کردم در ایران نیستند ولی هر کجا هستند خداوند سلامتشان بدارد .
جرعت میگویم
جرات
خوب است خاطرات گفته شود اما بهتر است آنچه تجربه شده بصورت کاربردی و عملی که مورد استفاده دیگران نیز قرار گیرد نوشته شود .
برادر یا خواهر محترم
همینها که گفتیم اگر چشم دل باز کنید کاربردی و عملی است ولی این را میگویم که خیلی هم در مدیریت ایرانی نباید چشم دلبست به کارها چون یک دفعه هرچه رشته اید ، پنبه میکنند .
جناب آقای دکتر خانی عزیز
با سلام و احترام مطلب تغییر نگرش یا مدیریت تغییر ؟ را خواندم خوب بود و به نظر می رسد ُ باید فکر مدیریتی داشت تا در گام اول بتوان پذیرای نیروهای متخصصی مانند آقای دکتر راوری بود . این نگاه را برای همه مدیران آرزو می کنیم و میدواریم کلام و یاداشتهایتان مورد توجه مدیران دیگر قرارگیرد .
خیلی دوست داشتم محتوای آموزشی که در جلسات توسط آقای دکتر راوری ارائه شده است را می داشتم . اگر مقدور است آنها را در دسترس همگان بگذارید .